بهار با نفسهاي دو كودك عطرآگين شد


گزارش درمان ستایش و یونس

 

حکایت، حکایت دو کودک است و زندگیهای دوباره... زندگی دختر بچه‌ای سه ساله به نام «ستایش» و پسرکی نه ساله که «یونس» نام دارد. 
 
همه چیز در چهاردیواری اتاق بیمارستان تعریف می‌شود. جایی که قبل از عمل، نفیر درد و آه و گریه کودک است و ازدحامِ غم و ترس و دلهره مادرانه!... اما این اتاق روزنه‌هایی دارد... روزنه‌هایی که انوار عشق به آن راه می‌یاید... می‌تابد... و دلهای یخ زده را بی‌محابا گرم می‌کند. 
 
بی‌شک پیوند دلهای پرمهر یاران با قلبهای رنجور و دردآشنا، به این اتاق سرد حسی تازه می‌بخشد. حسی که آشکارا می‌توان در آن امید را دید و به این باور رسید که در این برزخ پر هیاهوی زندگی، هنوز هستند دلهای پاکی که با همه وجود به یاری درماندگان می‌شتابند، آن‌ها را در بن بستهای استیصال تنها نمی‌گذارند، و با منشی عاشقانه، روزنه و راهی را می‌گشایند. 
 
خوشبختانه پاسخگویی صمیمانه و پرشور یاران همدل، به فراخوان شماره ۳۲ مورخ ۲۶ . ۱. ۹۲ بنیاد همدلان کودک، جمع آوری مبلغی حدود ۵ میلیون تومان را برای جراحی قلب ستایش به ارمغان آورد. از آنجا که دستگاه اکسیژنراتور مورد نیاز با هزینه‌ای کمتر از برآورد اولیه تهیه گردید، در کمال مسرت این امکان فراهم شد تا علاوه بر ستایش، پرداخت هزینه جراحی قلب کودک بیمار دیگری به نام یونس نیز می‌سر گردد. هزینه دستگاه اکسیژنراتور و هزینه‌های بیمارستانی ستایش به مبلغ ۲۵ میلیون ریال و همچنین هزینه جراحی یونس به مبلغ ۲۷ میلیون ریال توسط بنیاد همدلان کودک و به واسطه کمکهای ارزنده یاوران وفادارمان در طی فراخوان شماره ۳۲ پرداخت شد. 
 
 «ستایش» متولد سال ۸۹ و ساکن سرآسیاب ملارد کرج است. او مبتلا به تنگی ریه به علت بیماری Rickets بوده و سوراخی در ماهیچه قلبش او را در آستانه یک خطر جدی برای ادامه زندگی قرار داده بود. او پیش از این نیز دو بار تحت عمل جراحی و پیوند رگ قلب قرار گرفته بود. با هماهنگی کمیته درمان همدلان، وی ابتدا در دیماه ۹۱ در بیمارستان مدرس تهران بستری و آنژیوگرافی شد. بنابه تشخیص پزشکان می‌بایست برای وی دستگاه اکسیژنراتور کار گذاشته می‌شد. بدین ترتیب، پس از جمع آوری پول و تهیه این دستگاه، ستایش در اردیبهشت ماه امسال مجددا در بیمارستان مدرس تهران بستری و توسط دکتر حکمت تحت عمل جراحی قرار گرفت. طی این عمل، دستگاه حیاتی اکسیژنراتور در بدنش کار گذاشته شد و امکان تنفس آسان برای وی مهیا گردید. 
 
 «یونس» نیز در ۲۲ بهمن سال ۸۳ در روستای گاگش علیای مهاباد به دنیا آمده و به طور مادرزادی مبتلا به مشکل قلبی بوده است. یونس آخرین عضو یک خانواده شش نفره است و سه خواهر و برادر بزرگ‌تر دارد. پدر یونس بی‌سواد و کارگر کشاورزی است که فاقد زمین زراعی و دام می‌باشد. منزل مسکونی آنان سال گذشته بر اثر نشت نفت بخاری آتش گرفت و تمام وسایل زندگی آنان در آتش سوخت. به طور کلی این خانواده از لحاظ مالی و امکانات رفاهی در سطح بسیار پایینی قرار دارند. 
 
یونس به تشخیص دکتر رادمهر مبتلا به سوراخ بین دو بطن قلب یا VSD بود. او در اسفندماه ۹۱ با هماهنگی موسسه زنجیره امید در مرکز طبی کودکان بستری و با وجود ریسک بالا تحت عمل جراحی قلب باز قرار گرفت. پس از جراحی، به دلیل ریتم نامنظم قلب، ‌ این بچه در وضعیت چندان خوبی قرار نداشت و در بخش آی سی یو بستری شد. با به هوش آمدن و بهتر شدن وضعیت جسمانی وی، به تشخیص دکتر دلیلی متخصص آریتمی، یونس به بیمارستان قلب شهید رجایی منتقل و به مدت یک شب تحت نظارت قرار گرفت و پس از آن مجددا به مرکز طبی منتقل شد. یونس این بار نیز به دلیل بی‌نظمی ضربان قلب حدود یک ماه در بخش CICU بستری شد. خوشبختانه پس از گذشت این مدت وضعیت یونس رو به بهبودی گذاشت و نهایتا پزشک معالج اجازه ترخیص بیمار را صادر نمود. 
 
به واقع یونس خطر بزرگی را پشت سر گذاشت و پس از گذران یک دوره درمان نفسگیر، به لطف پروردگار، با تنی سالم و روحیه‌ای شاداب به روستای خود بازگشت. پدر این کودک به دلیل وضعیت بسیار ناگوار فرزندش، با نگرانی و ناامیدی راهی تهران شد و دو ماه پراضطراب و پرتشویش را تجربه کرد؛ اما اکنون ناباورانه یونس خود را می‌بیند که معجزه وار از دل نهنگِ بیماری، به سلامت بیرون جسته است! 
 
ستایش کوچولو نیز در ۲۳ اردیبهشت ماه امسال، با شادی و سلامتی سومین سال تولد خود را جشن خواهد گرفت. طی آخرین ملاقاتی که با ستایش و خانواده‌اش در منزل فقیرانه، اما بی‌ریا و باصفایشان داشتیم، ستایش را نشسته بر سر سفره نهار دیدیم؛ سرحال و سلامت بود و انگار نه انگار تا چند روز پیش گرفتار اینهمه رنج و عذاب بوده... در زیر آن سقف، ما به وضوح شاهد شادمانی عمیقی بودیم که در نگاه پدر و مادرش موج می‌زد. پدر بی‌وقفه شکرگزار خداوند بود و مادر پی درپی دعاگوی حامیان فرزندش... او در حالیکه صدایش از شوق می‌لرزید، می‌گفت: ما کاملا نا‌امید شده بودیم؛ دستمان خالی بود و هر شب کابوس می‌دیدیم که چه زمانی این کودک از دست می‌رود؛ حالا دیگر می‌توانیم نفس راحتی بکشیم؛ دیگر می‌توانیم برای آینده دخترمان نقشه بکشیم! 
 
و این، روایتی بود موجز اما شیرین، از یک مرام عاشقانه و از یک رسم انسانی... 
 
سپاسمان را پذیرا باشید
 
گروه همدلان کودک
 
ستایش در بیمارستان شهید مدرس تهران
 
یونس در بیمارستان مرکز طبی کودکان تهران