اولين آرزوي ابراهيم برآورده شد


گزارش درمان ابراهیم

 
ابراهيم را اولين بار شهلا در سفر مشهد ديد. در نزديكي حرم.... با مادرش براي دعا و شفا از روستايي در نزديكي كاشمر آمده بود. ساعت حدود 11 شب بود كه شهلا با من تماس گرفت و گفت پسري به اسم ابراهيم اينجاست كه به شدت سوخته و چهره ناهنجاري پيدا كرده است. مادر ابراهيم مي گفت بچه هاي روستا از او مي ترسند و فرار مي كنند.
به شهلا گفتم از ابراهيم عكس بگيرد و شماره تلفنش را هم براي من بفرستد. فرداي آنروز تماس گرفتم تا براي كلينيك ترميمي برايش وقت بگيرم و دوستان موسسه زنجيره اميد گفتند متاسفانه ابراهيم 19 ساله است و سيستم ما فقط بچه هاي زير 18 سال را مي پذيرد. وقتي به ابراهيم گفتم خيلي ناراحت شد. او چيزي از سيستم نمي فهميد... فقط اميد بسته بود...
شهلا بعد از برگشتش از سفر مشهد، عكسها را براي خانم مرعشي مدير دلسوز موسسه زنجيره اميد ارسال كرد. با مهرباني كه هميشه در او سراغ داشتيم گفت: به ابراهيم بگوييد براي ويزيت به تهران بيايد. و او ناباورانه آمد و با تجويز دكتر فتحي بلافاصله براي جراحي در بيمارستان وليعصر بستري شد.
جمعه پيش از عمل، با مهتاب به ملاقاتش رفتيم. تنها بود اما خوشحال از اينكه دوستان زنجيره اميد چقدر مراقب او بودند. مي گفت هشت سال قبل براي عمل جراحي به مشهد رفته بود و به او گفته بودند كه كاري نمي توانند بكنند و اگر بخواهند جراحي پلاستيك كنند حداقل ده ميليون هزينه بر مي دارد و كل زندگي آنها درمجموع يك ميليون هم نمي شد.
ابراهيم به ما گفت در زندگيش تنها دو آرزو داشته؛ يكي آنكه يك روز بتواند جراحي ترميمي كند، كه اولي دارد برآورده مي شود، و دومي آنكه با دختري از روستايشان كه خيلي دوستش دارد ازدواج كند... به او گفتم آيا او راضي به اين ازدواج است؟‌ گفت قول داده اگر صورتم را جراحي كنم زنم بشود..... به مهتاب گفتم چه اسم با مسمايي است:‌ «زنجيره اميد»!
عمل جراحي ابراهيم يكشنبه هفته گذشته انجام شد. توسط تيم موسسه زنجيره اميد و به طور رايگان... عكسهاي قبل و بعد عمل او حاكي از موفقيت اين جراحي است. قرار است سه عمل جراحي ديگر هم بر روي ابراهيم انجام شود.
فاصله زماني آن شب نزديك حرم كه مادري دردمندانه براي شفاي فرزندش دعا كرده بود تا روز عمل جراحي ابراهيم كمتر از يكماه بود...
و من در اين ميان، گيج و منگ به دنبال تعريف «معجزه» مي گردم...

گروه همدلان كودك