چه دلنشین است سرودن واژههای عشق با یک «غزل» ناب و زیبا... چه شیرین است تلاقی با نگاهی پرفروغ... که از شادی و امید میگوید.
«غزل» کوچولو وقتی در خرداد ۹۳ در شهر قم به دنیا آمد، داداش چهار سالهاش سر از پا نمیشناخت؛ پیوسته بالای سرش مینشست، به او زل میزد و صورت نرم خواهرش را میبوسید. با آمدن غزل، که ماهها در انتظارش بودند، خانوادهٔ چهار نفره افغان بیش از پیش شاد و خرسند شدند. با اینکه درآمد ماهانهٔ ۴۰۰ هزار تومانی پدر به عنوان کارگر ساده، کفاف زندگی آنان را نمیداد اما تلاش میکردند با شرایط روزگار کنار بیایند و با همهٔ مشکلاتی که داشتند ذرهای از گرمای دلشان کاسته نشود.
دیری نپایید که شادی خانواده جایش را به غم و نگرانی داد. پدر و مادر سیدهغزل فهمیدند که نوزادشان از هر دو چشم مبتلا به آب مروارید است و اگر دیر بجنبند روشنایی چشمان دلبندشان رو به افول میرود. پدر ۲۹ ساله غزل که در تنگنای معیشتی گرفتار بود تلاشش را آغاز کرد تا دختر زیبایش را از این مخمصه برهاند. سرانجام با موسسه خیریه نیکان آشنا شد و از این طریق به بنیاد همدلان کودک و نوجوان پیوند خورد.
پس از بررسیهای اولیه، کمیته درمان بنیاد، معالجه فوری غزل را در دستور کار قرار داد. نهایتا طی دو نوبت عمل جراحی در بیمارستان تخصصی فارابی، خوشبختانه هر دو چشم غزل کوچولو به حالت طبیعی بازگشت و دوباره لبخند شادی بر لبان این خانواده نشست.
دو جراحی انجام شده، بیش از شش میلیون تومان هزینه در برداشت که با تخفیف بیمارستان فارابی و کمک یکی از پزشکان، مبلغ دو میلیون و دویست هزار تومان باقی ماند که توسط موسسه خیریه نیکان پرداخت گردید.
خوشحالیم که تماس باخانواده، با گذشت بیش از یکماه از جراحی، تاییدی بود بر درمان چشمان این کودک نازنین. غزل هم اکنون با عینکی کوچک بر چشم روند بهبود کامل را طی میکند.
خوب است در آخر قصه «غزل» را به شاه بیتی از غزلی زیبا پیوند زنیم...
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
کمیته درمان بنیاد همدلان کودک و نوجوان