خورشید زندگی بر جان ریحانه پرتو افشاند...


گزارش درمان ریحانه

لحظه‌های سرگشته و بی‌تاب؛ طلوع امید در دمادم پژمردگی! دل‌خوشیهای ساده و ناب؛ پرسه در کوچه باغ‌های مهربانی؛ همپای کودکان دردمند... با پاهای لرزان اما دلی شاداب! 

او با سبزهٔ بهار شکفت... در هفتم فروردین ۸۵ در محله‌ای در اراک. با آمدنش آشیانهٔ خاکستری رنگ و بویی تازه گرفت و عطر «ریحانه» فضا را پر کرد! اما افسوس که بادهای غمبارِ خزان، خیلی زود وزیدن گرفت. ریحانه در‌‌ همان اوان نوزادی بیمار شد و تب و تشنج شدید، ضایعات نخاعی را برای وی به‌همراه آورد. او چهار ماه پس از تولدش به دلیل آبسه مغزی و نخاعی در مراکز درمانی اراک مورد مداوا قرار گرفت؛ اما گره از دردهای او باز نکرد. از سوی دیگر، به دلیل افتادن از ویلچر در محیط مدرسه، دچار دررفتگی لگن نیز شد. همه این‌ها دست به دست هم داد تا نیمی از بدن او لمس شود و برای دفع ادار به سوند وابسته باشد. 
متاسفانه دست‌های خالی پدر موجب وقفه‌ای چند ساله در درمان دخترش شد؛ او کارگر فصلی فضای سبز است که در چهار ماه سرد سال بیکار می‌ماند. در نبردِ معاش، تامین اجاره‌خانه، هزینه‌های لوازم درمانی ریحانه و مخارج معمول خانواده چهارنفره بر دوش او سنگینی می‌کند. 
اما خوشبختانه توجه مسئولانهٔ یکی از دوستان خوب ما در اراک، ریحانه را به سوی بنیاد همدلان کودک سوق داد. پس از آن با تلاش‌های پیگیرانه اعضای کمیته درمان، معالجه ریحانه با جدیت دنبال شد. ابتدا در خارج از بیمارستان تصویربرداریِ ام‌آر‌آی، نوارمغز و سایر آزمایشات ضروری انجام گرفت تا اطمینان حاصل شود ریحانه مشکل مغزی ندارد. سپس با تایید پزشک ارتوپد، اولین عمل جراحی ریحانه برای جا انداختن لگن وی در ۲۵ آذر سال جاری در بیمارستان شفایحیائیان تهران انجام شد و با کوشش دکتر قرنی‌زاده و دستیارانش، نتیجه‌ای مطلوب را رقم زد. 
و امروز چشم‌اندازی از امید پدیدار است و در پهنه آن، راهی سبز گشوده شده... راهی که این دخترک زیبا در آن، شادمانه در پی شاپرک‌ها می‌دود... 
۰۴. ۱۲. ۱۳۹۲
کمیته درمان بنیاد همدلان کودک