اخبار همدلان

  بی‌بیِ پیرِ امیرحسین آنچنان از ته دل می‌نالد که هیچ وجدانی نمی‌تواند از کنارش به راحتی بگذرد. این مادربزرگ سالخورده که اکنون آفتابِ لب بوم است، با صد جور درد و بیماری، ناگزیر قیم نوه هفت ساله خود شده است!    پیرزنِ فرتوت و درمانده، از یک زندگی تلخ و جانکاه سخن می‌راند... از پدرِ امیرحسین که مدتهاست ناپدید شده و مادری… بیشتر ...

  امروز چشمانشان برق دیگری دارد... امروز جرقه‌هایی از عشق و اشتیاق در نگاه زیبایشان پیداست... امروز شکوه یک حس آسمانی در تار و پود وجودشان جاری است... امروز برای این بچه‌ها روز دیگری است!    در شهریورماه ۹۲ چشمان چهار کودک دلبند که از مشکل انحراف چشم و افتادگی پلک رنج می‌بردند توسط بنیاد همدلان کودک تحت درمان قرار گرفت. جراحی… بیشتر ...

  این دو نوجوان... سرگشته و حیران در کوچه پس کوچه‌های زندگی سرک می‌کشند تا شاید جایی در گذرگاهی تنگ در پس دیواری از سنگ، شاخه یاسی را بیابند... که از آن عطر خوش مهربانی به مشام رسد.    یکی از این دو نوجوان «آروین» اهل شهرستان جوانرود است که چهارده سال از سنش می‌گذرد. او بر اثر یک حادثه، شیئ فلزی برنده‌ای در دست راستش… بیشتر ...

  وقتی مهارت شنیدن فحش را نداریم و عصبانیت ناشی از فحش و دشنام ممکن است تا حدی زیاد باشد که منجر به قتل شود چه باید کرد؟ وقتی نمی‌توانیم خشم خود را کنترل کنیم تا آنجا که عدم توانمندی ما در کنترل خشم باعث ایجاد آسیبهای روانی و اجتماعی به خودمان و اطرافیانمان می‌شود از کدام راهکار‌ها جهت کنترل خشم و نه سرکوب آن، کمک بگیریم؟ … بیشتر ...

  کودکان کار... بچه‌هایی که کودکی خود را در خیابانهای شلوغ، سر چهارراه‌ها گم کرده‌اند؛ بچه‌هایی که بازی‌ها و شیطنتهای خود را را در کارگاههای کوچک، در کوره پزخانه‌ها و در لابلای زباله‌های شبانه جا گذاشته‌اند؛ بچه‌هایی که زیبا‌ترین و ارزشمند‌ترین دوران زندگی خود را ناخواسته به حراج گذاشته‌اند!    این… بیشتر ...

  آنان شش سال تمام در انتظار آمدن این بچه بودند... سرانجام در روزهای آخر زمستان و با وزش نسیم بهاری، عطر گلی خوشبو فضای خانه را پر کرد و دخترکی زیبا همچون ماه تابان در آسمان زندگی پدر و مادر درخشید... او را «مهدیس» نام نهادند!    در اسفندماه ۹۱ در دور دست‌های این سرزمین کهن، جایی به نام خلیل آباد کاشمر در ۲۴۰ کیلومتری شهر… بیشتر ...

  در دیاری دورافتاده، در سرزمینی آفتاب خورده، دستی به شکر به سوی آسمان بالا رفته؛ و دل شیدای یک مادر از سلامت کودک چهار ساله‌اش سرشار است.    در حوالی شهر دشستان بوشهر شهرکی به نام آب پخش وجود دارد که «علی اصغر» به همراه مادر و تنها خواهرش در آنجا زندگی می‌کنند. این کودک که متولد سی‌ام مرداد ۸۸ می‌باشد، متاسفانه… بیشتر ...

  کوه و دشت دیار کردستان پر است از روستا‌ها و مناطق محرومی که سختیهای زیادی را در خود پنهان کرده است. برای هموطنان نازنین کُرد ما طلب کمک از غیر خودی بسیار دشوار است. غرور والا و طبع بلند این عزیزان مانع از آن است تا حتی در بد‌ترین شرایط زندگی، کمکی از غریبه درخواست کنند. آنان معمولا اگر یکبار نه بشنوند دیگر بازنمی گردند... اما این… بیشتر ...

  در بیکرانه مهربانی‌ها، لبخند به لبان کودکان بیمار باز می‌گردد... و چه با شکوه است نگاه کودکانی که از شب برخواسته‌اند و شاد و با طراوات، گلهای آفتابگردانی را می‌مانند که امروز رو به خورشید دارند. و حقیقتا این گلخنده‌های شیرین و امیدبخش که بر لبان کودکان بیمار شکوفه کرده، زیبایی یک احساس ناب را تجلی می‌بخشد!    در… بیشتر ...

هنگامي كه در خانه نگاهت با نگاه رنجورِ  كودكي بيمار گره مي خورد... هنگامي كه دردش از لابلاي آه و ناله هاي معصومانه به جانت مي ريزد... هنگامي كه مي بيني و مي شنوي، اما كاري از دستت بر نمي آيد... آن وقت است كه معناي حقيقي تيره روزي و پريشاني را در اعماق وجودت حس مي كني! خانواده هاي پريسا و زهرا با اين تلخكامي آشنا هستند... آنان شاهد لحظه به… بیشتر ...

  این داستان کوتاهی است از دو مصیبت اندوهبار که صاعقه وار بر جان سه کودک معصوم وارد آمد، زندگیشان را دگرگون ساخت، و غباری از غم و درد را بر چهره‌شان نشاند.    در منطقه‌ای به نام سورن در مسیر جاده مریوان به بانه در استان کردستان در روز سیزده بدر، یک حادثه رانندگی ناگوار کام شیرین این روز را به یک خانواده تلخ کرد. بی‌احتیاطی… بیشتر ...

  صدای سرشار از طراوت «سوگند» و نگاه درخشان «علیرضا» نشانه امیدبخشی از بهبودی آنهاست. اکنون تن سالم و بدون درد این بچه‌های معصوم، عطر آرامش را در فضای خانه پراکنده و احساسی از یک شادی عمیق را به پدر و مادر هدیه کرده است.    سوگند و علیرضا هر دو با یک نارسایی قلبی به نام تترالو‍‍‍ژی فالو (T. F) پا به این دنیا گذاشته… بیشتر ...

  در این کهنه سرای زندگی، درد و بیماری همیشه با انسان بوده و همواره او را غافلگیر کرده است... هر بار به شکلی و به نامی می‌آید و یک تقدیر را رقم می‌زند! اما وقتی فال به نام یک «کودک» می‌افتد، حقا که از توان و تحمل روزگار فرا‌تر می‌رود...      امیرحسین متولد نهم دیماه ۸۵ در شهرستان بجنورد است. او از بدو تولد مبتلا به… بیشتر ...

  دو کودک... دو نوگل زیبا هر یک روزی از روزهای خدا در باغ زندگی روییدند و با اولین لبخندشان دلهایی را غرق شادی ساختند. با ورودشان، خانه رنگ و بویی تازه به خود گرفت و عطر عشق و امید لحظه‌ها را لبریز کرد. اما دریغ و افسوس! پس از گذشت چند ماه حقیقتی تلخ، موجی از غم و اندوه را بر جان پدر و مادر نشاند... خدایا! کودم صدایم را نمی‌شنود!   … بیشتر ...

  بهار سال گذشته، دو برادر دوقلو همزمان پا به این دنیا گذاشتند. هر دو شیرین و دوست داشتنی! هر دو عزیز دل مادر... اما صد افسوس که یکی از این دو، کوله باری از رنج بیماری را همراه خود آورده بود... متاسفانه نارسایی قلبی مادرزادی، «آرمین» کوچولو را مدت‌ها از برادرش «آرمان» جدا ساخت... و چه غمگین و ملال آور است دوری این دو کودک وابسته… بیشتر ...

برای بچه‌هایی که دیواری از سکوت دورشان را فراگرفته... زنجیره رابطه با آنان یک به یک گسسته شده... بچه‌هایی که ناخواسته با دنیای بیرون فاصله گرفته‌اند... برای این بچه‌ها، شاید فقط یک سمعک ساده، شروعی دوباره باشد.    کمیته درمان همدلان کودک از زمان شروع فعالیت خود تلاش نموده تا در کنار انجام سایر درمانهای ضروری و جراحیهای حیاتی،… بیشتر ...

  شاید وقتی گذرت به بیمارستانهای دولتی افتاده باشد، سری هم به بخش کودکان زده‌ای... جای غم آلودی که طاقت را بغایت طاق می‌کند! قوی هم که باشی آنجا دیگر کم می‌آوری... و در آنجا حیران و پریشان، مغلوبِ معصومیتهای غریب خواهی شد!    از اواخر اردیبهشت تا تا هفته نخست خردادماه ۹۲ کمیته درمان همدلان کودک، هماهنگی‌های لازم برای ‌جراحی… بیشتر ...

  ناگهان سوزش عجیبی در چشمان خود احساس کردم. جایی را نمی دیدم. از شدت درد فریاد میزدم و سوزش چشمانم هر لحظه بیشتر و بيشتر می شد. علی هم کلاسی ام دستم را گرفت و به خانه برد. همه شوکه شده بودند. مادر و پدرم بر سر و صورت خود می زدند و گریه امانشان نمی داد... این بخشي از داستانی است که خود علیرضا از پنج سال پيش و از لحظه وقوع حادثه برايمان تعريف… بیشتر ...

  حکایت، حکایت دو کودک است و زندگیهای دوباره... زندگی دختر بچه‌ای سه ساله به نام «ستایش» و پسرکی نه ساله که «یونس» نام دارد.    همه چیز در چهاردیواری اتاق بیمارستان تعریف می‌شود. جایی که قبل از عمل، نفیر درد و آه و گریه کودک است و ازدحامِ غم و ترس و دلهره مادرانه!... اما این اتاق روزنه‌هایی دارد... روزنه‌هایی که… بیشتر ...

  ‌ای نازنین؛ چشم بگشا و نظری بر این دنیا بینداز! دنیایی که آسمانش درخشش نگاه تو را کم دارد... و زمینش بی‌تاب چشمان زیبای توست تا از آن رنگ بگیرد!    سیدحسن نازنین در ۱۵ دی ماه سال گذشته در قم به دنیا آمده و هر دو مردمک چشمانش از بدو تولد مبتلا به آب مروارید بوده است. با توجه به آزمایشهای ژنتیکی صورت گرفته، به احتمال زیاد مشکل… بیشتر ...